سلام دوستای عزیزانجمن مشاوره
من دخترم ۲۴ سالمه نامزدم ۲۶ سال
هردومون لیسانس داریم
الان تقریبا نزدیک ۲ ساله همو میشناسیم
خانواده هامونم تو جریانن
رفت امد خانوادگی هم داریم
نامزدم یه انسان فوق العاده س
خیلی خوش برخورد بخشنده
یجوریه اصلا انگار کینه گرفتن بلد نیس
میگه باید جواب بدی رو با خوبی بدیم
خیلی خیلی مهربون
ظاهر خیلی خوب همیشه تمیز اراسته عالی
سرتاپاش بوی گل میده
ازخوبیاش هرچی بگم کم گفتم
هیشکی تاحالا ازش برخورد بد ندیده
باهمه تو هرحالی خوشرو و باادبه
ما واقعا عاشق همدیگه بودیمو هستیم
بینهایت همو دوس داریم اما خب متاسفانه پارسال یهو یه اتفاق بد افتاد
نامزد عزیزم از اولش بیماری قلبی داشت
سر یه اتفاق تو مهمونی مخصوصشون نامزدم یهو ایست قلبی شد
چون یکم دیر بش کمک کردن
بعد احیا کما رفت
ما ۷ ماه مردیم پرپر زدیم
انقد خدا رو التماس کردیم هزارجور نذر کردیم
بالاخره بعد ۷ ماه بطورکامل بهوش اومد
تاجایی رسید که تنفسش طبیعی شد بعدش دیگه میتونس حرف بزنه
ماها رو شناخت
کلا ایشون خیلی باهوشه ازاولشم باهوش بود
قدرت ذهنیش فوق العاده س
بعد بهوش اومدنش ازلحاظ قدرت مغزی تاحدزیادی مث قبل شد
فیزیوتراپ باش کارکرد تاحدی قدرت و توان جسمش برگرده مث قبل بتونه راه بره
تاحدی کمک شد بش
اما خب اعضا بدنش بخاطر کمای ۷ ماهه اسیب دیده
نارسایی شدید قلب و چندارگان حیاتی
واسه همینم همیشه باس تحت مراقبت باشه
مراقبت یعنی همیشه باس نزدیکش پرستار و چندجور تجهیزات پزشکی باشه
مث دستگاه شوک و وسایل کمک تنفسی
منو پدرمادرش انقد حفظ زندگیش واسمون مهمه حاضریم همه جوره واسش مایه بزاریم
اینم بگم نامزدم شیطان پرسته
خودش مراسمای مخصوص هفتگی برگزارمیکرد دعوت میکرد دیگرون بیان شرکت کنن
خیلی رو عقایدش محکم و سرسخته
دست به قلم داره مینویسه
چون از بچگیش خیلی بش ازادی میدادن از اولش خونه شخصی و مستقل داشت
همیشه باخیال راحت برنامه هاشو انجام میداد
ما یه خانواده متوسطیم
خانواده نامزدم میشه گفت میلیاردرن
نامزدم تک فرزنده
باباش خیلی بروبیا داره
تو شهر زادگاهشون اسمشو بیارن همه میشناسن
مامان باباش جوری رو پسرشون حساسن که حاضرن بدترین رفتارا رو با دیگرون داشته باشن
اگه کسی اشتباها یه چشم غره به پسرشون بره
پدرمادرش اون ادمو با تموم خاندانش بدبخت میکنن
بااینکه من عاشق نامزدمم
خودشم اخلاقش بینهایت خوبه اما خب میترسم اگه ازسر بی دقتی کوچیکترین اشتباهی کنم باعث شه داروی همسرم دیرشه یا وسایل پزشکی اورژانسی دم دست نباشه یکم زمان هدر بره خدانکرده ایشون یکم حالش بد شه پدرمادرش مخصوصا پدرش منو لای دستگاه پرس میزارن
اینا عین واقعیته حتی یذره اغراق نیس
اگه تو جزییاتش برم اونا تعصب و حساسیت عجیب غریبی رو پسرشون دارن
چون بعد ۲۰سال فرزنددار شدن جونشونو واسه پسرشون میدن
حتی حاضرن جون هزار نفر ادمو بگیرن مبادا یه تار مو از سر پسرشون کم شه
من خودمم خیلی خیلی نامزدمو دوس دارم
خودمم حساسم رو ایشون
اما خب رفتارای پدرمادرش ازحد گذشته واقعا
یه مشکل دیگه سر تکبر و فخرفروشیه اوناس
خودهمسرم بااینکه تو پر قو بزرگ شده اما هیشوقت اهل فخرفروشی نیس
با همه باتواضع برخورد میکنه
اما پدرمادرش واقعا خودشونو بالاتر ازبقیه میدونن
یعنی حتی اینو به زبون میگن
پز مال و اموالشونو میدن
از خاندان و اجدادشون میگن که یعنی ما ازاولش ادمای مهمی بودیم
من واقعا نگرانم زندگی مشترکمون بخواد شروع شه چه مشکلایی سرراهم باشن؟
بخاطرشرایط خاص نامزد عزیزم
حساسیت عجیب غریب پدرمادرش
تکبر پدرمادرش
اینکه خب بهرحالت نامزدم جوری نازپرورده بزرگ شده ازلحاظ جسمی تحمل سختیا رو نداره
یعنی خب بدنش کشش نداره
لطفا راهنماییم کنین